تالار وب

صیغه محرمیت؛ آری، خیر؟

صیغه محرمیت؛ آری، خیر؟

در جامعه فعلی ما ازدواج کردن پیچیده تر از قبل شده است چرا که از یک طرف خانواده ها همچنان بر پای بندی به سنت ها اصرار دارند و از طرف دیگر تغییرات سریعی که در نگاه جوانان نسبت به فرآیند آشنایی و ازدواج به وجود آمده است آنها را با سوالات و چالش هایی در این زمینه مواجه کرده است. از این رو با جناب آقای محمد رضا کمن ، روانشناس، مشاور ازدواج و مشاور علمی پروژه همسان گزینی به گفتگو نشستیم تا با مطرح کردن برخی از رایج ترین سوالات، با تازه ترین پاسخ های علمی که بومی فرهنگمان هم شده اند آشنا بشویم

به عنوان شروع گفتگو ممکن  است کمی درباره طرح همسان گزینی صحبت کنیم؟ اینکه این طرح به کجا رسید؟
متأسفانه این طرح با وجود مطالعاتی که درباره آن انجام شده بود با ایرادات و مشکلاتی روبرو شد. برای مثال یکی از ایرادات طرح همسان گزینی که توسط خانم دکتر خزعلی گرفته شد سر مقوله صیغه محرمیت بود. ما در دربسته آموزشی این پروژه بر اساس محاسبات علمی و فرهنگی مان تأکید داشتیم که زود صیغه انجام نشود، البته ما هم در اصل این موضوع بحثی نداریم ولی برای انجام این کار به در نظر گرفتن ملاحظات زیادی معتقد بوده و هستیم. ولی ایشان معتقد بودند که عقد موقت باید حتماً قبل از ازدواج اتفاق بیفتد. و از آنجا که به نظر گروه مشاورین پروژه این کار قابل پذیرش نبود، انجام نشد.
آخر در عرف امروزی هم خیلی دیگر این کار انجام نمی شود، درست است؟
بله نمی کنند این کار را. و تازه اگر هم قرار باشد که بشود باید قبل از آن فرهنگ مربوط به آن ترویج بشود.
آنوقت اگر قبل از ازدواج، رابطه به هم بخورد چه؟
بله! این مسئله مهمی است. البته بحث من فراتر از این حرفها است. وقتی صیغه خوانده می شود احساس ایجاد می شود، احساس که ایجاد بشود اصلاً کلاً فرایند بررسی و شناخت به هم می خورد و اتفاقاً اعتقاد ما این است که اگر این اتفاق بیفتد احتمال خطا بیشتر می شود و آمار طلاق بالا می رود. متأسفانه خانم دکتر خزعلی نپذیرفتند این مسئله را و متأسفانه فرصتی هم نشد که روی این مسئله بحث علمی با ایشان انجام بدهیم و طرفین بنشینیم و مستنداتمان را ارائه کنیم.
نظر شما چیه؟ صیغه موقت باید انجام بشود یا نه؟
در این باره صحبت خواهیم کرد اما مسئله ای که می خواهم بگویم این است که هدفم از صحبت کردن درباره این مسئله این است که شاید باب صحبتی در این باره باز بشود چون فکر می کنم شاید یکی از دلایل این اتفاق این باشد که ما خیلی نتوانستیم با هم صحبت کنیم تا ایشان متوجه بشوند که ما دقیقاً چه می خواهیم بگوییم.

حالا اگر اجازه بدهید چند سوال دیگر درباره ازدواج که دور از این بحث اخیر هم نیست از شما بپرسیم. اولین سوال این است که با توجه به تغییراتی که در فضای جامعه به وجود آمده مثل شکل گیری دوستی های قبل از ازدواج یا تغییراتی که در شکل سنتی خواستگاری ایجاد شده، شما چه توصیه هایی برای ازدواج دارید؟ فکر می کنید این فضا دارد به چه سمتی می رود و در این فضا خانواده ها و جوانان باید چه چیزهایی را بیشتر مد نظر قرار بدهند؟

تمام نظریه های روانشناسی در همه جای دنیا روی تناسب تأکید دارند و دیگر «مکمل بودن» مورد قبول نیست. غیر از تناسب دینداری و اعتقادی، تناسب فرهنگی هم خیلی مهم است. یعنی تناسب از لحاظ آداب و رسوم، قومی، نژادی و مذهبی . به علاوه تناسب در حوزه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی هم مهم است. در این سه موردی که تا الآن گفته شد هم تناسب بین خانم و آقا مهم است و هم تناسب بین خانواده های دو طرف

 همه جای دنیا با اینکه قبل از ازدواج (که در آن تعهد نیست)، احساسی بین طرفین شکل بگیرد، مخالف هستند. ما می گوییم که رابطه های قبل از ازدواج و فضاهای مشترک دختر و پسر که بعضاً کنترل بر احساسات در آنها کار مشکلی است، اگر که بحث ازدواج رسمی نباشد، باعث می شود که نه تنها کمک نکند بلکه آسیب هم بزند. چرا؟ به خاطر این که وقتی مسئله ازدواج پیش می آید ما تقریباً بیست ملاک را بررسی می کنیم در انتخاب.اما وقتی که احساس شکل می گیرد این بیست تا ملاک عملاً دیگر چک نمی شوند و یا اگر هم چک بشوند، توجیه می شوند. اصطلاحاً می گوییم که احساس این بیست ملاک را که هر کدام به سهم خود می توانند منجر به آشفتگی و طلاق بشوندپوشش داده است. این بیست ملاک، از دل دادگاه های خانواده خودی بیرون کشیده شده و بررسی اینها باید در یک رابطه رسمی و غیر احساسی انجام بشود. این وسط که فضا و بستر ارتباط قبل از ازدواج زیاد شده چه کار کنیم که از آن حسن استفاده را بکنیم؟ باید به این سمت برویم که اگر کسی با کسی در محل کار، تحصیل، حتی فضاهای مجازی که در زندگی امروزی گریزی از آن نیست، هر آشنایی پیدا کرد، بیاید در یک فرایند درست، یعنی تبدیل نشدن آشنایی به احساس. اگر کسی واقعاً نیتش ازدواج نیست که اصلاً مخاطب بحث ما نیست. اما اگر کسی می خواهد آشنا بشود برای اینکه ببیند طرف مقابل به دردش می خورد یا نه، یعنی کسانی که می خواهند عاقلانه در مورد موضوع رابطه شان فکر کنند، مورد بحث ما است. خب این سریع باید تبدیل بشود، این تبدیل دو سه ملاحظه می خواهد: اول اینکه باید هر چه زودتر پای خانواده وسط کشیده بشود، حتی اگر خانواده را در این قضیه صاحب رأی ندانیم، چون نفس حضور خانواده روابط را هم کنترل و هم زمان دار می کند و هم از عمیق شدن احساسات قبل از بررسی های عاقلانه جلوگیری می کند. لذا از بدو آشنایی در محل کار، تحصیل، فضای مجازی و یا حتی معرفی توسط یک دوست، خانواده باید از همان ابتدا در جریان قرار بگیرند. یک جنبه دیگر از اهمیت خانواده هم به این بر می گردد که دست کم بیست و پنج درصد از اینکه دو نفر به درد ازدواج با هم می خورند یا نمی خورند، بر می گردد به اینکه آیا خانواده های دو طرف به هم می خورند یا نمی خورند. وقتی خانواده ها اصلاً بررسی نشده اند، نمی شود در مورد تناسب برای ازدواج نتیجه گیری درستی کرد. و اگر هم خانواده درحالیکه قلباً راضی نیستند به احساس و انتخاب جوانان پا بدهند و دو جوان با هم ازدواج کنند، به دنبال آن خانواده ها به جای اینکه عامل آرامش آنها باشند، می شوند عامل به هم خوردن آرامش آنها. در جریان قرار دادن خانواده صرفاً به این معنا نیست که پدر، مادر یا خواهر صرفاً بدانند بلکه به این معنی است که آنها وارد گود بشوند و طرفین همدیگر را ببینند. البته یکی از مسائلی که در این موقعیت ها پیش می آید، ممکن است این باشد که خانواده گاردهای سنتی بگیرند به این ترتیب که جوان را تحت فشار می گذارند تا زود جواب بدهد. در این موقعیت ها مشاوره می تواند این روند را کنترل کند و آنها را نسبت به فرایند انتخاب که فرایندی بسیار دقیق است آگاه کند. و این فرهنگ جا بیفتد که اگر بعد از یک ماه، دو ماه یا سه ماه دیدار و گفتگو و تحقیق و بررسی با کمک خانواده ها و بدون اینکه فضا برای جوانان احساسی شده باشد، جوانان به این نتیجه برسند که به درد هم نمی خورند، خانواده ها بپذیرند که واقعاً اتفاقی نیفتاده است. اگر خانواده در این موقعیت به شکل موثری مفید نباشد و جوانان وارد بازی های احساسی بشوند و بعد هم ازدواج نکنند، ممکن است باعث بشود که جوان آنها موارد ازدواجی را که بعدها هم برایش پیش می آیند با آن مورد قبلی که نسبت به او احساس پیدا کرده بود، مقایسه کند و بدون اینکه آگاه باشد به خاطر بسته نشدن پرونده آن رابطه در ذهن جوان، موقعیت های بعدی را هم از دست بدهد یا انتخاب درستی نداشته باشد.
اگر ممکن است  از بین بیست ملاکی که به آن اشاره کردید، به چند تا که اهمیت بیشتری در قوام یا از هم پاشیدگی خانواده ها دارد اشاره کنید؟
این بیست ملاک از تحقیقات میدانی به دست آمده و کاملاً برخواسته از فضای فعلی جامعه خودمان است. من به بعضی از آنها که به طور جدی دارند در خانواده های ما مسئله ساز می شوند، اشاره می کنم. عدم تناسب یکی از مهمترین آنها است. تناسب در اعتقادات و دینداری، اینکه دو طرف باید دوز مذهبی بودنشان مثل هم باشد. یا مثلاً دو فرد سنتی با هم ازدواج کنند، دو فرد اخلاقی با هم، دو فرد مقید با هم، دو فردی که سنتی نیستند و تجدد گرا هستند با هم…
پس با این فرمایشتان این عقیده که بهتر است خانم از لحاظ مذهبی کمی قوی تر از مرد باشد زیر سوال می رود؟

همه جای دنیا با اینکه قبل از ازدواج (که در آن تعهد نیست)، احساسی بین طرفین شکل بگیرد، مخالف هستند. ما می گوییم که رابطه های قبل از ازدواج و فضاهای مشترک دختر و پسر که بعضاً کنترل بر احساسات در آنها کار مشکلی است، اگر که بحث ازدواج رسمی نباشد، باعث می شود که نه تنها کمک نکند بلکه آسیب هم بزند

تمام نظریه های روانشناسی در همه جای دنیا روی تناسب تأکید دارند و دیگر «مکمل بودن» مورد قبول نیست. غیر از تناسب دینداری و اعتقادی، تناسب فرهنگی هم خیلی مهم است. یعنی تناسب از لحاظ آداب و رسوم، قومی، نژادی و مذهبی . به علاوه تناسب در حوزه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی هم مهم است. در این سه موردی که تا الآن گفته شد هم تناسب بین خانم و آقا مهم است و هم تناسب بین خانواده های دو طرف.
در مواردی که تناسب ها توسط طرفین رعایت نشود، مشاور چه کمکی می تواند بکند؟
در چنین موقعیت هایی مشاور از ابتدا به طرفین هشدار می دهد که زیربنای کارشان سفت نیست. مطلب دیگر این است که مشاور آنها را آگاه می کند که فکر نکنند که بعداً چیزی درست می شود بلکه اتفاقاً بر ژس خیلی مشکل دار خواهند شد. بنابراین تناسب هم بین دختر و پسر و هم بین خانواده ها لازم و ضروری است. حتی من معتقدم قبل از اینکه بخواهیم بررسی کنیم که آیا دختر و پسری به هم می خورند یا نه باید اول خانواده های آنها را چک کنیم. همینطور باید رابطه بچه ها را با خانواده هایشان بررسی کنیم. با این بررسی ها بعضی از افرادی که هنوز آمادگی ازدواج ندارند مشخص می شوند یعنی کسانی که هنوز با خانواده خودشان مشکل دارند نمی توانند با همسرشان هم رابطه خوبی داشته باشند.

مجموعه پیشنهادی:  نکات کلیدی در دوران نامزدی

آیا این دیدگاه خیلی ایده آلی نیست و برای مثال موجب کاهش نرخ ازدواج نمی شود؟
ازدواج موفق تبصره های زیادی می خواهد. شاید در نگاه اول به نظر برسد که در نظر گرفتن این ملاک ها باعث کاهش نرخ ازدواج می شود، اما نرخ ازدواج پایین بیاید بهتر است تا  اینکه نرخ طلاق با سرعت بالا برود. بنابراین عیبی ندارد که شیب ازدواج کمی کندتر بشود ولی در عوض شیب طلاق که به مراتب از تجرد آسیب زا تر است هم کمتر می شود.
برگردیم به ملاک ها؟
بله بعضی از ملاک ها هم به مسائل فردی برمی گردند مانند صداقت، امانتداری، بلوغ اجتماعی و عاطفی، مسئولیت پذیری، سخاوت و شغل معقول در مرد و به طور کلی مسائلی که به آمادگی فردی برای ازدواج برمی گردند. سلامت روان هم مسئله بسیار مهمی است.

منبع: تالار وب ، تبیان

دیدگاهتان را بنویسید