تالار وب

چرا شوهرآزاری افزایش یافته است؟

چرا شوهرآزاری افزایش یافته است؟

آمارهای رسمی از سازمان پزشکی قانونی گواه بر این گزارش است که فقط در هفت ماه نخست سال ۹۳ بیش از ۱۳۵۰ نفر مرد قربانی خشونت به این سازمان مراجعه کرده اند.

به گزارش سلامت آنلاین اگر چه در خصوص وضعیت خشونت زنان علیه مردان به تفکیک شهرها و استانهای کشور، آمار دقیق و رسمی در دسترس نیست، اما نشان ازحقیقتی است که از پدیده نوظهوری در جامعه ایران خبر می دهد.

 با اینکه بیشتر خشونت‌های خانگی زنان را تهدید می‌کند و بیشتر اوقات از همسرآزاری مردان، داستانها و قصه ها شنیده ایم، اما گاهی نیزمی توان از زنانی سخن گفت که متهم به شوهر آزاری هستند. شاید هرگز تصور نکنید که زنان هم بتوانند همسرانشان را مورد آزار و اذیت و تهدید قرار دهند، اما این حقیقت، اتفاقی است که رخ می دهد. مردها اگر چه به لحاظ جسمی قویتر هستند اما این هرگز به این معنا نیست که آنها می توانند از هر نوع خشونت و آزاری در رابطه در امان باشند، مثلا در خشونت های عاطفی هرگز نمی توانند به راحتی از این وضعیت خلاص شوند و گاه حتی ممکن است نتوانند فرزندانشان که قربانی خشونت‌های مادرشان هستند را نجات بدهند چه برسد به خودشان! براستی شوهرآزاری چیست؟ شامل چه رفتارهایی می شود؟ چه عواملی موجب افزایش خشونت زنان علیه مردان شده است؟ و…

از دیدگاه روان شناسی، خشونت به دو قسم خشونت فیزیکی و خشونت کلامی است؛ یعنی یک فرد ممکن است اهل زد خورد باشد اما دیگری با نیش و کنایه، خشم خود را فروکش کند. معمولا خشونت کلامی در جنس زن بسیار شایع تر است چرا که زنان به لحاظ جسمانی ضعیف تر اما به لحاظ کلامی قوی تر از مردان هستند، از همین رو از این استعداد به نفع خود و به عنوان حربه ای در برابر مرد استفاده می کنند. معمولا خشونت علیه مردان با آزارهای روحی و لحن توهین آمیز شروع می شود، و در صورت عدم توفیق، ممکن است کار به ضرب و شتم نیز برسد، چرا که خشونت جسمی و ضرب و شتم، تهدید دیگری از جانب زنان بر علیه مردان است.

بنابر گفته مدیر کل آسیب های اجتماعی تهران، بیش از پنج تا ده درصد آمار خشونت های خانگی در مورد مردان به بهزیستی گزارش شده  و به طور تجربی مشخص شده است که زنان، بیشتر در ابعاد روحی و روانی مردان را می آزارند. خشونت های روحی چون تحقیر کلامی ، تهدید، تمسخر نیش و کنایه ،سرزنش، ناسزاگویی، فحاشی، بد گویی و بددهنی، لجبازی، بحث و جدال همیشگی و دایم، لحن تند برای سخن گفتن، استفاده از عبارات و کلمات ناخوشایند، انتقادهای کوبنده، تملک گرایی و احساس حسادت، متهم کردن به بی‌وفایی و خیانت، تحقیر سطح تحصیلات، دانش، فرهنگ خانوادگی و باورهای فکری و مذهبی، ایرادگیری مدام از ظاهر و رفتار، ابراز پشیمانی مدام از ازدواج،  تصاحب اموال، زیاده خواهی های مادی، اصلاح رفتار یا اجازه ندادن برای ارتباطات شخصی، قطع موقت ارتباط، خروج از خانه و تهدید به ترک، واکنش های تلافی جویانه، رفتارهای سرکوب گرایانه،تهدید به آزار بچه‌ها ، بی‌توجهی به نیازهای خانواده ، کوتاهی نمودن در امور خانه داری، محرومیت های جنسی و …  عمده ترین و رایج ترین انواع اعمال خشونت های پنهان خانگی به مردان از جانب زنان است، اگر چه در مواردی حادتر کتک زدن، تهدید با چاقو و سلاح سرد نیز مشاهده شده است.

چرا آزار ؟

چه چیز موجب بروز خشم زنان بر مردان شده است، در جامعه امروز، زنان ممکن است برای احقاق حق خود و اعتراض به وضع موجود زندگی شان متوسل به خشونت هایی چون  «قهرکردن از خانه»، «جدایی عاطفی»، «جدایی از کانون خانواده»، «جدایی جنسی» و «طلاق» شوند، تنها به این دلیل که با در تنگنا گذاشتن مردان، بتوانند کاری را از پیش ببرند، اگر چه گاهی هم  رفتار و تفکرات زنان، خانواده را علیه مردان برمی انگیزند که معمولا این وضعیت باعث می شود نه تنها مرد در خانه آنچنان که باید و شاید مورد توجه قرار نگیرد بلکه احساس امنیت روحی و روانی نکرده و خود را در خانواده به عنوان عضوی بیگانه ببیند، که بی گمان در این وضعیت، مرد نوعی طغیان در خانواده را بر علیه خود احساس خواهد کرد و  به طور حتم، این از بدترین نوع خشونت علیه مردان است.

ریشه های خانوادگی

روان شناسان معتقدند ریشه خشونت زنان علیه مردان در خانواده و سبک های ارتباطی و تربیتی وابسته به آن نهفته است. در خانواده ای که والدین رابطه سالمی با هم نداشته نباشند و نسبت به هم رعایت هنجارها را  نکنند، بی تردید بستر تربیتی سالمی برای رشد فرزندان مهیا نخواهد شد و چه بسا، پرخاشگری و خشونت حداقل ترین رفتارهای منفی فرزندان چنین خانواده هایی خواهد بود. اگر چه بخشی از زنان نیز یاد گرفته اند وقتی به خواسته های طبیعی خود نمی رسند، شروع به همسرآزاری کنند، ضمن آن که عده ای دیگر از زنان بر اثر فشار خانواده و اطرافیان هرگز نمی توانند رابطه مناسب و خوبی با همسر داشته باشند و به همین سبب شروع به خشونت ورزی علیه شوهر خود می کنند.

  البته بخش دیگری از خشونت زنان علیه مردان (شوهرآزاری) ناشی از اختلالات عصبی و روانی است و در حیطه روان پزشکی قابل بررسی است.

رسانه های خشن

رسانه ها یکی از مهمترین دلایل بروز خشونت در جامعه هستند، رسانه ها خشونت زنانه را نه تنها قبیح نمی دانند بلکه آن را به عنوان نمود مثبت و مطلوبی از رفتار زنانه تعریف می کنند، الگویی که به طور خاموش تبلیغ می شود و در اذهان رسوخ یافته و نهادینه می گردد. مثلا در بسیاری از سریال ها ی نمایشی ماهوارهای، خشونت زنان در قالب ارزشهای شجاعت مابانه زنانه به مخاطبان ارایه می شود، و چه بسا این رفتار برای مخاطب نوعی هنجار به حساب می آید.

تبعیض اجتماعی و جنسی، وقتی درد زنانه می شود

مجموعه پیشنهادی:  پیش نیازهای ازدواج مجدد بعد از طلاق

ازدواج های اجباری و زوری، ، تغییر در رفتارهای خانوادگی، احساس نارضایتی درونی از اجتماع، بی اعتنایی به ارزش های اخلاقی و پست انگاشتن نقش های زنانه ،اجحاف و نادیده گرفتن حقوق طبیعی زنان در مقایسه با مردان، سکون جامعه از لحاظ اجتماعی در همان مرحله سنتی با توجه به پیشرفت های صنعتی و یا تحریک زنان توسط  رفتار مردان در طی زندگی زناشویی از جمله دلایل خیزش زنان علیه مردان است. مثلا تحقیقات نشان داده است مردان بیشترین تقصیر را در بروز اختلافات و کمترین علاقه را برای حل آن دارند، و چه بسا همین عامل باعث می شود مردان با رفتارهای آزاردهنده خویش موجب بروز زمینه های خشونت در زنان شوند، در حقیقت خشونت زنان علیه مردان، نوعی پاسخ به رفتارهای خشونت آمیز و ادامه دادن به رفتارهای ضدارزش در مردان است. به دیگر سخن، در خشونت زنان علیه مردان، کمتر می توان زن را مقصر دانست چه بسا گاهی علت در مرد نهفته است، اگر مرد رفتارش به هنجار و مطابف الگوی سالم باشد، زن هرگز متوسل به خشونت و پرخاشگری نمی شود، چه بسا اساسا محرکهای خارجی، زنان را وادار می سازد که با مردان به خشونت برخورد کنند، به تعبیری، زمانی که مردان زندگی را برای زنان تلخ می کنند، زنان نیز به طور کاملا ناخودآگاه علیه مردان به خشونت به پا می خیزند.
از سوی دیگر،خشونت زنان نسبت به مردان بیشتر حالت تدافعی دارد و به نظر می رسد عدم آشنایی زنان با حقوق قانونی و یا نادیده گرفتن حقوق بحق توسط جامعه حقوقی، که معمولا مدیران آن مردان هستند، باعث شده زنان در رویارویی با مشکلات به خشونت پناه آورند. طلاق یکی از راههای اعمال خشونت زنان علیه مردان است، مثلا تعدادی از زنان با توجه به قانون مهریه و به اجرا گذاشتن مهریه پس از عقد، اقدام به آزار مردان نموده اند؛ اگر چه شاید استمرار بخشیدن به یک زندگی نابهنجار، آموزش خشونت به فرزندان و ایجاد جامعه ای خشن از جمله پیامدهای منفی این نوع از خشونت های  زنانه باشد.

مردان قربانی مجبور به سکوت می شوند

معمولا زنان با ژست و فیگور مظلوم نمایی به راحتی می توانند ستمدیدگی خود را بزرگ نمایی کنند و با چاشنی گریه مظلومیت بسیار خود را به دیگران نشان دهند و چون به لحاظ  نیروی جسمانی و مالی نیز غالبا کمتر از مردان نمایانگرتر هستند، ستم دیدگی و مظلومیت یک زن نه تنها از نگاه همگانی پذیرفته تر است بلکه این ستم دیدگی، به او یک نوع معصومیت و اعتباری هم می بخشد، این در حالی است که بیان چنین آزار و ستم دیدگی برای یک مرد نه تنها ضدارزش است بلکه گونه ای توهین به شان و منزلت مردانه نیز محسوب می شود. غالبا زنان قربانی خشونت همسر، کبود شدگی چهره و بدن را به عنوان سند نشان داده و هیچگونه احساس منفی بابت این کار دریافت نمی کنند در صورتی که مردان قربانی خشم همسر، این مساله را نه تنها انکار کرده بلکه  برای شکایت از وضعیت به وجود آمده کمتر به پزشکی قانونی مراجعه می‌کنند. چه بسا احساس حقارت و شرمندگی، باورهای فرهنگی، فرهنگ مردسالار و غرورمدارانه، علاقه به زن و زندگی و فرزندان، نگاه بدبین جامعه ،ناامیدی از هیچ نوع پشتیبانی و حمایت اجتماعی و ارزیابی و قضاوت منفی بینندگان و شنوندگان ماجرا مانع از آن می شوند که یک مرد زبان به اعتراض بگشاید و از خشونت پنهان خانگی سخن بگوید. از سوی دیگر، معمولا مردانی که قربانی خشونت خانوادگی هستند به راحتی زندگی شان را ترک نمی کنند و به ندرت نیز پیش می آید که تن به جدایی و متارکه دهند چه بسا پایان دادن به این رابطه بیمار و خشونت آمیز آسان نیست بلکه بسیار سخت و فرسایشی است. غالبا قربانیان به دلایلی چون نگهداری از فرزندان، بی دفاع بودن و احساس شرم از بیان واقعه به دیگران،  عدم توانایی برای اثبات خشونت همسر، عدم پذیرش خشونت علیه خود و انکار واقعیت و..به رابطه بیمارگون خود ادامه می دهند.

راه حلی پیدا کنید

وجود آمار درباره خشونت خانگی موضوع مهمی نیست، بلکه شناخت این پدیده و درمان مرتکبان این نوع از خشونت بسیار مهم و حایز اهمیت است. به هنگام وقوع خشونت های خانگی، چه مرد عامل باشد و چه مفعول، توجه به درمان همزمان زن و مرد الزامی و ضروری است. آموزش مهارتهای زندگی به زوجین از جمله تدابیری است که درصد وقوع این نوع از خشونت های را به حداقل می رساند، بی گمان وقتی مرد به علت فشار اقتصادی و مشکلات مالی وارد منزل می‌شود و بسیار تحت استرس و خشمگین است و زن هم مهارتهای لازم برای آرام کردن همسر را نمی داند، بروز خشونت خانگی، امری حتمی خواهد بود.

از سوی دیگر، از آنجایی که خشونت‌های خانگی و آزارهای جسمی و روانی تاثیر مخربی بر قربانی و فرزندان دارد، دومین گام برای مبارزه با این وضعیت پذیرش واقعیت است. پس از پذیرش حس قربانی بودنتان، با افراد معتمد صحبت کنید تا بتوانید با مقایسه شرایط زندگی خویش، میزان و نوع خشونت‌ها را شناسایی کنید، پذیرش مشکل و کمک خواستن به این معنا نیست که در نقش مردانه یا شوهـــری شکست خورده‌اید و یا ضعیف عمل کرده اید، یادتان باشد شما هرگز مقصر نیستید.
در سومین گام برای بهبود و اصلاح رابطه تلاش کنید، اما هرگز تلافی نکنید، تلافی و مقابله به مثل، خشونت را بیشتر کرده و فرصت‌های جبران و حل مشکل را کم می‌کند، همچنین هرگز برای فرار از این خشونت‌ها به دنبال دلبستگی‌های عاطفی دیگری نباشید، پیش از هر اقدامی تکلیف این زندگی را مشخص کنید،اگر نمی‌توانید به این زندگی ادامه دهید با کمک مشاور برای جدایی اقدام کنید، سپس برای بهبود احساسات و شکست‌های عاطفی تان تحت درمان درمانی قرار گیرد تا در نهایت بتوانید کاملا محتاطانه، قدرتمند و عاقلانه برای شروع یک رابطه جدید پیش بروید.

(سلامت آنلاین)

دیدگاهتان را بنویسید