تالار وب

سما و سعید: سختش نکنید!

سما و سعید: سختش نکنید!

حتما بخوانید: مصاحبه با زوجی که از طریق شبکه اطلاع رسانی و فرهنگی تبیان با هم آشنا شدند و ازدواج کردند.

۱) لطفا معرفی اجمالی از خودتان  داشته باشید.
سما هستم متولد تیر ۶۹٫ در حال حاضر دانشجوی فوق لیسانس هستم. در خانواده ای متوسط بزرگ شدم.  یک خواهر و یک برادر دارم.
سعید هستم متولد  تیر ۶۷٫ کارشناسی مهندسی  صنایع شیمیایی دارم و هم اکنون شاغلم. دو برادر و یک خواهر دارم. خانواده ای مذهبی دارم.  روز سوم دی ماه ۹۴ نزد حاج آقا جاودان عقد کردیم و مراسم عقدمان ۸ دی ۹۴ مصادف با میلاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود.

۲) روش آشنایی تان چگونه بود؟
سما: یک بار مشغول جستجو در سایت ها بودم و به مطلب همسان گزینی تبیان برخوردم.  در آن زمان قصد ازدواج داشتم؛ متوجه شدم طرح خوبی است لذا ثبت نام کردم. در ابتدا معرفی هایی انجام شد که به دلایل  مختلف به سرانجام نرسید. کلاً چهار مورد معرفی شده بود  که با هیچ یک به تفاهم نرسیدیم.  یک مورد از نظر مذهبی خیلی  با ما تفاوت داشتند و  مورد دیگر از نظر مذهبی و فرهنگی؛ البته سیگاری هم بودند!

۳) در بخش نظرات کاربران به این نکته بر می خوریم که دخترخانم ها معتقدند اگر از این طریق ثبت نام کنند ممکن است بعد از ازدواج، خانواده همسر به ما بگویند چرا از این طریق برای ازدواج اقدام کردید.  شما چنین مشکلی نداشتید؟
خودم مشکلی نداشتم؛ ولی در یکی از مواردی که معرفی شده بود تبیان به من توصیه کرد از ثبت نامم حرفی نزنم تا خانواده آقاپسر متوجه نشوند در تبیان ثبت نام کرده بودیم؛ گویا کلا در این مبحث مشکل داشتند و این درخواست آقاپسر بوده که خانواده اش متوجه ثبت نام من نشوند.
سعید آقا نظرشما چیست؟
خب، من خودم به خانواده ام نگفتم و اصلا مطرح هم نشد.  دید خانواده ها در این مورد فرق دارد.  احتمال دادم اگر خانواده ام بدانند واکنش نشان دهند. بنابراین بین خودمان توافق کردیم که در این مورد حرفی نزنیم.  اما خودم اصلاً بد نمی دانستم و با این طرح از طریق یکی از اقوام آشنا شدم.

تبیان: بعضی ها ممکن است این را یک تابو بببینند ولی خیلی از پسرها می دانند که دختر خانم ها ممکن است در محیط پیرامون شان فرد مناسب نباشد و اگر در این طرح ثبت نام کنند گزینه های بیشتری در اختیار دارند و  به جای خواستگارهای متعدد (که تناسب کمی دارند) داشتن معدود خواستگاران مناسب بهتر است.  و البته زحمت خانواده ها هم کمتر می شود.

۴) چه ویژگی هایی در طرف مقابل تان دیدید که باعث شد انتخابش کنید؟
سما: من قبل از ازدواج برای خودم دو معیار تعیین کرده بودم که  عبارت بود از دین و اخلاق. این دو مورد را که احراز کردم بقیه اش را  به خدا واگذار کردم که خودش  فراهم کند.  و از این بابت هم خیلی راضی هستم.
سعید: من هم معیارم دین و اخلاق بود. راهی را که انتخاب کردیم راه اسلام بود. به ایشان گفتم هدف و راه و مسلک من این است. ولی البته این تنها اصل نبود. باید از نظر فیزیکی هم تناسب می داشتیم. فکر کردم که باید یک عمر با این خانم زندگی کنم و ضمنا برایم مهم بود که خانواده ایشان چگونه رفتار می کند. مثلا اگر از طرز حرف زدن پدر خانمم خوشم نیاید، نمی شود که یک عمر خودم  را زجر بدهم…  جمله ای هست که می  گوید ازدواج عاقلانه، زندگی عاشقانه.  اما در رأس تمام این موارد،  همان اخلاق و اعتقادات بود.

۵) خانواده ها تا چه حد در مسیر انتخاب و ازدواج تان موثر بودند؟
سما: در تمام مراحل ازدواج من، خانواده ام  طوری برخورد می کردند که همیشه  تصمیم گیری را به عهده خودم می گذاشتند. نظر مرا جویا می شدند و در هر مرحله از  ماجرا نظر مرا می پرسیدند. با این همه، خودشان دخالت مستقیم در موضوع تصمیم گیری  نداشتند.  غالبا با پدرم در مورد خواستگارهایی که دیده بودیم صحبت می کردم؛  بیشتر چنین بود که اگر نکته منفی می دیدند راهنمایی ام می کردند.  در مورد سعید آقا  موردی پیش نیامد که بخواهند  تذکر بدهند. همه چیز مرتب بود! در واقع اجازه می دادند خودم راهم را بروم و هر گاه احساس می کردند نیاز به کمک و راهنمایی هست، به صورت تلویحی مرا هدایت می کردند.  ولی در مورد خواستگارهای قبلی، پیش می آمد که می نشستیم و با هم صحبت می کردیم و مسائل را تحلیل می کردند و  مواردی را که ندیده بودم خیلی دقیق  راهنمایی می کردند.  چون بالاخره  جنس خودشان است دیگر! مواردی که  مورد توجه من قرار نگرفته بود  را یک یک به من توجه می دادند تا در نظر داشته باشم و دقت کنم. حتی در مورد این که خواستگارها به خانه بیایند یا بیرون با هم ملاقات کنیم، با  والدینم گفتگو می کردیم. اما هیچ چیز را به من تحمیل نکردند و تصمیم نهایی با خودم بود.

سعید: خب، در خواستگاری رفتن دست پسرها بازتر است و آزادی عمل بیشتری در این زمینه دارند. والدینم بیشتر تصمیم گیری را به خودم می سپردند.  معمولاً بعد از هر خواستگاری  با پدر و مادرم  مشورت می کردم و آنها هم  یک نظر کلی می دادند؛ ضمن این که  نکات ریزتر را هم  بیان می کردند؛ مثلا می گفتند  دختر خوبی بود و فلان ویژگی را هم داشت. البته باز هم بیشتر به عهده خودم می گذاشتند چون  افکار، عقاید و سطح و زمینه های مطالعاتی مرا می دانند و به انتظارات من واقفند. لذا در این زمینه ریز نمی شدند و سطحی برخورد نمی کردند. کلا همیشه به من اعتماد می کردند.  بعد از  پسند اولیه، دیگر بیشتر  مشورت هایمان در باره مراسم و چند و چون آن بود. الحمدلله همیشه همراه بودند و به من اعتماد داشتند.  من هم  به نوبه خودم  سعی می کردم به اعتمادشان  جواب خوبی بدهم. یک بحث ما هم در مورد مراسم بود که  چه کارهایی را باید انجام بدهیم؛ مثلا اینکه در این  مناسبت باید هدیه بگیریم و … والدینم همیشه همراه بودند و  دید کلی داشتند. مطمئنا خودشان ریز نگاه می کردند ولی جواب آخر و نتیجه را به من می گفتند که با وجود همه اینها، این مورد صلاح نیست یا خوب است ادامه بدهید.

مجموعه پیشنهادی:  ۶ روش برای لاغر کردن

۶) از مشاوره قبل از ازدواج  هم استفاده کردید؟
سما: مشاوره روان شناسی خیر. بلکه نزد یک مشاور مذهبی رفتیم که معیارهای  انتخاب همسر را به ما یادآوری کردند و خودشان هم پس از بررسی شرایط ما، نظرشان در این زمینه مثبت بود.
سعید: کلا پرونده ای که داشتیم در همه چیز مثبت- مثبت پیش می رفت!  همانطور که گفتند مشاور مذهبی رفتیم که بیشتر معیارهای دین  و اخلاق را  در مورد انتخابمان بیان کردند… همانجا هم فکر کردیم و جواب دادیم.  همه چیز در مورد  ازدواج ما مثبت بود. از جلسه اول خواستگاری  که مورد رضایت طرفین و خانواده ها بود و  جلسه دوم که بیرون رفتیم باز هم خوب بود. با مشاور هم صحبت کردیم  و مورد تایید واقع شد و خدا را شکر هیچ مشکلی نبود.

۷) خوشحالیم که این اتفاق خجسته افتاده. فکر می کنید چه عواملی باعث می شود که ازدواج پایداری داشته باشید؟ در این باره  فکر کرده اید؟ چه روش و منشی را پیش گرفته اید تا ان شاءالله ازدواج تان پایدار و موفق باشد؟
سما: به نظر من محبت کردن و داشتن درک متقابل در شرایط متفاوت بخشش و گذشت از عواملی است که سبب  قوام و دوام ازدواج مان خواهد شد.
سعید: کافیست از یک نفرمان بپرسید،  چون جواب مان یکی است. در تکمیل صحبت سما خانم، می گویم وقتی  موضوعی پیش می آید نباید از آن گذشت، بلکه باید بتوانیم آن را حل کنیم. همیشه به سما خانم می گویم نباید از  چیزی گذشت. چون وقتی از چیزی می گذریم آن را پشت گوش مان  نگه می داریم و  انبارش می کنیم. بلکه باید آن را  حل کرد … به این ترتیب تبدیل می شود به مشکلی که حل شده و حالا تاثیر خوب دارد.  درک متقابل و حل کردن  مسائل و عمل کردن به روش دین. اگر هر دوی ما بدانیم که چه روشی را در پیش گرفته ایم و راهمان کدام است، در این صورت سلوک مان صد در صد می شود؛ هر دویمان یک نور را می بینیم و یک مسیر را می رویم. از هر زاویه ای با هم تضاد داشته باشیم، چون مقصدمان یکی است راحت حل می شود.
سما: با داشتن یک روش  یکسان،  دیگر فکرهایمان ناخودآگاه  یکجور است،  روش هایمان  هم.  تفاوت ها هم کمتر می شود.

تبیان: اگر سری به سایت تبیان بزنید  یک سری مسائل هست که می بینیم دخترها و پسرها با هم مجادله می کنند. پسرها، دخترها را متهم می کنند که هدفشان از ازدواج تامین مادی است و  می خواهند طرف مقابل خانه و ماشین داشته باشد و از هر لحاظ تامین باشد.  متقابلا دخترها پسرها را متهم می کنند به ظاهربینی و این که می خواهند دخترخانم و خانواده اش پولدار باشند.
۸) الحمدلله ازدواج شما موفق بوده شما در این بخش چگونه عمل کرده اید که موفق بوده اید؟ چطور به  موضوع نگاه کرده اید که توانسته اید در سن  خوبی ازدواج کنید و حداقل تصور خود ما اینست که از این نوع افکار مزاحم در ذهن هیچ کدامتان نیست.اگر مایلید در باره هزینه های ازدواج خودتان  صحبت کنید. اصلا شما برای  سعیدآقا شرط  گذاشتید که باید خانه و ماشین داشته باشی و …؟
سما: البته در باره مسائل مالی صحبت کردیم . من به ایشان گفتم در همین حد زندگی فعلی مان از شما توقع دارم نه بیشتر، در مورد مسائل مالی هم  هر وقت صحبت می کردیم که مثلاً کجا برویم، تالار کجا باشد و …  ایشان همیشه یک چیز می گفتند که: سختش نکن.  یعنی هر وقت در هول و ولا بودم که به چه ترتیب  کاری را انجام دهیم، ایشان  مثل همیشه می گفت سختش نکن. لذا  اولین  موردی را که پیش می آمد  انجام می دادیم و  به راحتی هم  نتیجه می گرفتیم. یک بار این کار را امتحان کردم و خیلی خوب جواب داد. بنابراین به ایشان می گفتم  این  موضوع را در زندگی به من یادآوری کنید.  ولی هر  وقت سختش می کردیم، می دیدم  که می شد خیلی آسانتر از اینها هم انجامش داد، تا بهتر و روانتر پیش برود.

 

تبیان- همسان گزینی

 

دیدگاهتان را بنویسید